سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دروغ نگفتم و دروغ نشنودم ، و گمراه نشدم و کسى را گمراه ننمودم . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :80
بازدید دیروز :18
کل بازدید :273449
تعداد کل یاداشته ها : 599
103/2/27
11:52 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
امید نیکوکار[197]
همسر دوست و بهترین دوستِ همسر

خبر مایه
پیوند دوستان
 
upturn یعنی تغییر مطلوب در انتظار آفتاب مرکز اطلاع رسانی **دوراهک موبایل** هم نفس اکبر پایندان .: شهر عشق :. پیامنمای جامع سایت روستای چشام (Chesham.ir) وبلاگ گروهیِ تَیسیر har an che az del barayad S&N 0511 عشق عشق پنهان Manna ●◌♥DELTANGI♥◌● ارواحنا فداک یا زینب علمدار بصیر سایت حقوقی (قانون ایران) www.LawIran.ir غدیریه ..::غریبه::.. تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل گل خشک جیغ بنفش در ساعت 25 گروه اینترنتی جرقه داتکو شاه تور غزلیات محسن نصیری(هامون) آتیه سازان اهواز عشق یعنی ... کسب درامد و تجارت اینترنتی و معرفی سایت های خوب برای شروع کار xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx بهار عشق دل شکسته رضا ب.ی.م.ک.س. یوزرنیم و پسورد نود 32- username and password nod 32 آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل it ict vagte raftan شب تنهایی ستاره مناجات با عشق زردجین حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم قرمز ها فقط من برای تو عشق نمکی قصه ی ما و شما * امام مبین * جوک و خنده لاو اس ام اس دهاتی دکتر علی حاجی ستوده حاج آقا مسئلةٌ شاره که م سنه امید جک fall in love سجّاد ؛ پسر ما میش و ماما نیش


تفاوت را احساس کنید !!!

شاعر اصفهانی : بدنبالت میام هر جا که باشی

شاعر شیرازی: سر راهت نشینم تا بیایی ♥


  


معلّمم به خط فاصله می گفت: خط تیره...

چون خوب می دانست فاصله ها چه به روزگار آدمها می آورد...!


  


یارو پدرش مر?ض م?شه، زنگ م?زنن آمبو?نس م?اد، خانوادگ? سواره آمبو?نس م?شن !
دکتره م?پرسه : مر?ض ک?ه ؟
میگن : پشت سرمون دارن با ن?سان م?ارنش !:))


  


هدیه چهار برادر به مادر پیر !

چهاربرادر خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و آدم های موفقی شدند.

چند سال بعد، بعد از میهمانی شامی که با هم داشتند در مورد هدایایی که برای مادر پیرشون که دور از آنها در شهر دیگری زندگی می کرد ، صحبت میکردند.
اولی گفت : من خانه بزرگی برای مادرم ساختم.
دومی گفت : من یک سالن سینمای یکصد هزار دلاری در خانه ساختم.
سومی گفت : من ماشین مرسدس با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره
چهارمی گفت : همه تون می دونید که مادر چه قدر خوندن کتاب مقدس را دوست داشت و می دونین که دیگر هیچ وقت نمی تونه بخونه، چون چشماش خوب نمی بینه. من راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که می تونه تمام کتاب مقدس رو از حفظ بخونه. این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفته. من تعهد کردم برای این طوطی به مدت بیست سال، هر سال صدهزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و طوطی از حفظ براش می خونه.

برادران دیگر تحت تاثیر سخنان برادر چارم قرار گرفتند.

پس از تعطیلات، مادر یادداشت تشکری فرستاد. او نوشت: 
میلتون( اولی ) عزیز، خانه ای که برایم ساختی خیلی بزرگه... من فقط تو
یک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خانه رو تمیز کنم. به هر حال
ممنونم.

مایک ( دومی ) عزیز، تو برای من یک سینمای گرانقیمت با صدای دالبی ساختی که گنجایش 50 نفر رو دارد. ولی من همه دوستانمو از دست داده ام، همچنین شنواییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام. هیچ وقت از آن استفاده نمیکنم، ولی از این کارت ممنون هستم.

ماروین ( سومی ) عزیز، من خیلی پیرم که به سفر بروم. پس هیچ وقت از
مرسدس استفاده نمی کنم. خیلی تند میره اما فکرت خوب بود ممنون هستم.
.
.حدس بزن برای چهارمی چی گفته!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.حدس زدی؟


.
.
.
.
.
.
.
.


.
.
.
.
.
.
.

ملوین ( چهارمی ) عزیز ترینم، تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت و با
هدیه ات منو خوشحال کردی
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
جوجه ی خیلی خوشمزه ای بود ! و من هیچ وقت مزّه آن را فراموش نخواهم کرد ! 
ممنونم


  
  


سه دزد بز دزد رفتن بز دزدی،

یه دزد بز دزد دو بز دزدید،

دو دزد یه بز دزدیدن،

یه دزد بز دزد به دو دزد بز دزد گفت:

من که یه دزد بزم دو بز دزدیدم اونوقت دو دزد بز دزد یه بز دزدیدین؟


  


دقیقا" همون دخترایی که ادّعای روشن فکریشون میشه که اسلام چیه و به درد نمیخوره و اینــــــــــا ... |:

به وقت مهریه که میرسه میگن: حقّمه |: :)))


  


سوال جدید جغرافیا سوم راهنمایی..
رود متــــرو تهران به کدام دریا می ریـــزد؟


ایستگاه سواحل ولیعصر .....

ایستگاه بعدی، سواحل هفت تیر


  


به مامان بزرگم میگم: شوهرت بدیم یا بفرستیمت مکّه؟

میگه: والّا مادر جان مکّه که در نمیره!!


  


یه یخچال نو خریدم، یخچال قدیمیه رو گذاشتم دم در روش نوشتم:
رایگان! هرکسی خواست، ببره.

هر روز میومدم می دیدم یخچال سر جاشه!
دو سه روز گذشت دیدم اینطوریه، رو یخچال نوشتم:
برای فروش، 50000 تومان.

فردا صبحش اومدم دیدم یخچال رو دزدیدن!


  


فقط تو ایرانه که وقتی میزبان میخواد صمیمیتشو به مهمون نشون بده میگه:

پاشو شلوارتو در بیار ... !!


  
  
<   <<   11   12   13   14      >