هنگام تولّد کودک بود.
نزد خدا رفت و پرسید: "می گویند انگار شما مرا به زمین می فرستید. امّا من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟ "
خداوند پاسخ داد: " از میان بسیاری از فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام .او از تو نگهداری خواهد کرد. "
در آن هنگام بهشت آرام بود امّا صدایی از زمین شنیده میشد.
کودک میدانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید: " خدایا! اگر من باید همین حالا برم لطفاً نام فرشته ام را به من بگویید. "
خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد :" نام فرشته ات اهمیّتی ندارد، میتوانی او را مادر صدا کنی. "