بابام قبل از اینکه بیاد خونه زنگ زد بهم گفت بیا پارک سر خیابون کارت دارم!!!!
من :)
رفتم گفتم جانم؟!
برگشته میگه ببین عزیزم 3 شبه که شام درست حسابی نخوردیم، داریم هر شب نون و ماست میخوریم، 3 شبه رو کاناپه دارم میخوابم، کمرم تا نمیشه پدرم درومده!!!
... من :-؟
گفتم خوب چیکار کنم؟ دعوا نکنین خوب …
برگشته میگه ببین عزیزم باید یه فداکاری این وسط اتفاق بیفته!!!
من :O
گفتم بابا حرفات بـــــــــــــــو داره، یعنی چی؟!!!
برگشته میگه مامانت از قهرمان بازی خیلی خوشش میاد،
تو باید الان که رفتیم خونه با مامانت الکی جر و بحث کنی بعد من بلند شم بزنم تو گوشت بگم ببند دهنتو، نباید به مامانت از گل نازک تر بگی …
:)