سؤال: اگر بخواهم یک دوست خوب و ایده ال انتخاب کنم ، چه معیارهایی را در نظر بگیرم؟
جواب: دوست خوب باید این ویژگیها را داشته باشد:
1. در مسیر بندگی خداوند هم رفیق خوبی برای شما باشد.
2. به شما کمک کند تا گناه را ترک کرده و واجباتتان را انجام دهید.
3. شما را همواره به یاد آخرت نگاه دارد.
4. زینت شما بوده و به او افتخار کنید.
5. وقتی از او کمک خواستید، شما را یاری رساند.
6. وقتی پشت سر از شما بدگویی کردند، از شما دفاع کند.
7. خوبیهای شما را آشکار کرده و بدیهای شما را از نظر دیگران بپوشاند.
8. بدون رودربایستی اشکالاتتان را در خفا به شما بگوید.
9. سخن شما را تصدیق کرده و شما را دروغگو نپندارد.
وقتی چنین دوستی پیدا کردید با او انس بگیرید اما در عین حال مراقب باشید که ایده آل نگر نباشید. یعنی بالاخره هر کسی ممکن است اشتباهات و خطاهایی داشته باشد. یعنی ممکن است گاهی دوست شما عصبانی شود یا اینکه گاهی اوقات حقوق شما را رعایت نکند. در این صورت باید با گذشت و صبوری بزرگواری خود را نشان دهید و به خاطر اختلافات جزئی دوستی را به هم نزنید.
وَالْعَصْرِ ?1? إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ?2? إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ?3?
به نام خداوند بخشنده و مهربان
قسم به عصر (نورانی رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یا دوران ظهور ولی عصر علیه السّلام). (1) که انسان هم در خسارت و زیان است. (2) مگر آنان که ایمان آورده و نیکوکار شدند و به درستی و راستی و پایداری (در دین) یکدیگر را سفارش کردند. (3)
وضو میگیری...و امّا اسراف میکنی!
نماز میخونی و اما اینگار اصلاً نخوندی!
حجاب داری... اما خودتو بَزَک میکنی!
تو فکرِ محبت به دوستت هستی ... اما به مامان و بابات بی توجهی
نماز شبت قضا نمیشه ... اما با خواهر، برادرت قهری!
روزه میگیری...و غیبت میکنی!
صدقه می دی...و منت میگذاری!
به کوچکترت نصیحت میکنی ... اما خودت عمل نمیکنی!
.
.
.
.
.
.
.
.
یک لحظه! صبرکن...
چرا نیکیهای خود را در ظرفی ناپاک انباشته میکنی ؟ !
توبه کن و از نو دین خدا را بشناس !
به کربلا که رسیدی هرگز از عاشقی دم مزن که رسوا میشوی
.......**......
مارا هنوزتا کربلائیان بسیارفاصله است...!
یا حسین...!
همانطور که می دانید در ضرب اعداد منفی و مثبت رابطه زیر حاکم است که در آن:
منفی × منفی = مثبت × مثبت = مثبت
منفی × مثبت = مثبت × منفی = منفی
اما جالب اینجاست که این رابطه در جاهایی غیر از ریاضیات یعنی در زندگی نیز حاکم است.
مثلاً قتل، عملی منفی است. اما قصاص قاتل عملی است مثبت. چون:
کشتن [ عمل منفی ] × قاتل [ شخص منفی ] = قصاص قاتل [ عمل مثبت ]
و مثلاً اتّهام دروغ به فردی که بیگناه است، گناهی است نابخشودنی و منفی به نام تهمت. چون:
اتهام دروغ [ عمل منفی ] × فرد بی گناه [ شخص مثبت ] = تهمت [عمل منفی]
اما مثال دیگه در خصوص سلام و لعن در زیارت هایی مانند زیارت عاشورا:
سلام و درود فرستادن عملی است مثبت و لعن کردن عملی است منفی. حال عبارتهای زیر را خواهیم داشت:
سلام [ عمل مثبت ] × اولیای خدا [ اشخاص مثبت ] = مثبت
سلام [ عمل مثبت ] × دشمنان خدا [ اشخاص منفی] = منفی
لعن [ عمل منفی] × اولیای خدا [ اشخاص مثبت] = منفی
لعن [ عمل منفی] × دشمنان خدا [ اشخاص منفی] = مثبت
حال می توان با تمام قدرت گفت که تمام قران و روایات ما مثبت هستند.
چرا که در تمام آنها اگر لعنی هست لعن دشمنان خداست و اگر درود و سلامی است، درود و سلام بر اولیای خداست.
پس راه صعود به درگاه الهی لعن و سلام به موقع و بجاست که جزو فروع دینمان است و از آن دو به " تبرّی و تولّی " یاد می شود.
حالا دوست دارم با سند و مدرک قرآنی توجه تون رو جلب کنم:
چند نمونه از لعن های قرانی را می توانید در سایت زیر ببینید:
http://valiasr-aj.com/lib/layn/layn2.htm
و نیز چند نمونه از سلام های قرانی را می توانید در سایت زیر ببینید:
http://www.salaamtv.org/fa/EventsComment.aspx?i=203
حتما وقت بذارید و مطالعه کنید این اعجاز قرآن را.
پاینده باشید
آنکه به ضرر مؤمنی به قصد آبرو ریزی و از بین بردن آقایی او سخنی گوید، تا او را از چشم مردم بیندازد؛
خداوند او را از ولایت خود خارج و به سوی شیطان رها می کند.
و اما شیطان هم او را نمی پذیرد...
( کتاب وسایل الشیعه. ج 8. ص 608 )
و ... در این صورت سنگ روی سنگ بند نمیشه...
به خدا گفتم:
اگه سرنوشت مرا نوشته ای پس چرا آرزو کنم ...؟!
خدا گفت : چون نوشته ام " هر چه آرزو کرد ... "
«اگر پروردگار لحظهای از یاد میبُرد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من میداد از این فرجه به بهترین وجه ممکن استفاده میکردم.
به احتمال زیاد هر فکری را به زبان نمیراندنم، اما یقینا هرچه را میگفتم فکر میکردم.
کمتر میخوابیدم و بیشتر رویا میبافتم؛
زیرا در ازای هر دقیقه که چشم میبندیم، شصت ثانیه نور از دست میدهیم.
راه را از همان جایی ادامه میدادم که سایرین متوقف شده بودند
و زمانی از بستر بر میخاستم که سایرین هنوز در خوابند.
اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من میبخشید، سادهتر لباس میپوشیدم.
به همه ثابت میکردم که به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمیشوند،
بلکه زمانی پیر میشوند که دیگر عاشق نمیشوند.
به بچهها بال میدادم، اما آنها را تنها میگذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند.
به سالمندان میآموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا میرسد، با غفلت از زمان حال است.
یاد گرفتهام همه میخواهند بر فراز قله? کوه زندگی کنند و فراموش کردهاند مهم صعود از کوه است.
یاد گرفتهام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت میفشارد، او را تا ابد اسیر عشق خود میکند.
یاد گرفتهام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتادهای را از جا بلند کند.
احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا.
دل گفت: مرا علم لدُنّی هوس است
تعلیم بدِه، اگر تو را دسترس است
گفتم که: " الفـ "
گفت: دگر هیچ مگو
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.